جدول جو
جدول جو

معنی حسام الدین خلجی - جستجوی لغت در جدول جو

حسام الدین خلجی
(حُ مُدْ دی)
عوض خلجی. از ملوک خلج بنگاله ملقب به غیاث الدین غوری است. گویند: حسام الدین عوض در سلک خلجان گرمسیر غور انتظام داشت و بغایت نیکوسیرت و پسندیده اخلاق بود و در اوائل حال روزی فی الجمله متاعی بر درازگوشی از موضعی به موضعی میبرد و در اثناء راه به بیشه ای که او را ’دشت افروز’ میگفتندرسید و دو درویش خرقه پوش که سیمای صلاح از بشرۀ ایشان لایح بود به وی بازخوردند و سؤال کردند که هیچ طعام همراه داری ؟ جواب داد: که بلی ! فی الحال بار درازگوش بازگرفته یک دو قرص نان و فی الجمله نانخورشی نزد درویشان نهاد، ایشان از آن طعام سیر خورده با یکدیگرگفتند که این مرد ما را خدمتی پسندیده کرد لایق آنکه از ما نیز کرامتی نسبت باو ظهور یابد. آنگاه روی به حسام الدین آورده بر زبان راندند که به هندوستان توجه نمای که تا آنجا که نهایت بلاد اسلام است به تو ارزانی داشتیم و حسام الدین انگشت قبول بر دیده نهاده عزیمت بدان صوب انعطاف داده بعد از وصول به محمد بختیارپیوسته روزبروز مهم او در ترقی بود تا به مرتبۀ علیۀ سلطنت صعود نمود و در بلاد کنونی خطبه بنام خود خوانده ملقب به سلطان غیاث الدین گشت و به عدالت و سخاوت کوشیده در ایام دولت بقاع خیرطرح انداخت و در اشاعۀ خیرات و مبرات مراسم اهتمام بجای آورده قلمرو خود را معمور و آبادان ساخت و در شهور سنۀ اثنی و عشرین و ستمائه (622) سلطان شمس الدین التتمش عزم رزم غیاث الدین جزم کرده اعلام نهضت به صوب لکنوتی برافراخت و غیاث الدین در مقام استرضاء سلطان آمده خطبه بنام او خواند و سی و هشت زنجیر فیل و هشت لک زر به رسم پیشکش نزد او ارسال کرد و سلطان شمس الدین از وی راضی شده به صوب دهلی مراجعت کرده مملکت بهارستان را به ملک عزالدین جانی عنایت کرد، و بعد از روزی چند، بار دیگر حسام الدین عوض به خیال استقلال با جمعی کثیر از ابطال رجال روی به جانب بهار آورد و عزالدین جانی تاب مقاومت نداشت رایت هزیمت برافراشت. و بناء علی هذا در شهور سنۀ اربع و عشرین و ستمائه (624) که غیاث الدین عوض به طرف بلاد کامرور رفته بود ملک ناصرالدین محمود بن ملک شمس الدین التتمش از راه لکنوتی شتافته آن بلده را تسخیر کرد و این خبر به سمع حسام الدین عوض رسیده به صوب دارالملک خود بازگشت و میان او و ناصرالدین محمود محاربه روی نمود و حسام الدین بضرب حسام یکی از لشکریان ناصرالدین محمود کشته شد و اکثر امرای خلج به اسیری افتادند. مدت ملک حسام الدین عوض دوازده سال بود. (طبقات ناصری ج 1 صص 548- 595) (معجم الانساب زامباور ص 426) (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 616-617)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ مُدْ دی چَ لَ)
حسن بن محمد بن اخی ترک. از اصحاب مولانا جلال الدین بلخی رومی بوده و به سال 684 هجری قمری درگذشته است و قبر وی پهلوی مزار مولانامی باشد. مولانا مثنوی را بنابه خواهش او سروده است. حسام الدین به قدری در نظم مثنوی مؤثر بوده است که از هنگام فوت زوجه حسام الدین به سال 662 هجری قمری تا دو سال سرودن مثنوی متوقف گردیده و از سال 664 هجری قمری دوباره نظم آن شروع شده است. نام حسام الدین چلبی مکرر در مثنوی و غزلیات مولانا دیده میشود. (نفحات الانس جامی چ 1336 هجری شمسی ص 468) (قاموس الاعلام ترکی) (تاریخ مفصل ایران عباس اقبال صص 535-536) (فهرست ’فیه مافیه’). و رجوع به حسام الدین ارزنجانی شود. نام چلبی در مثنوی بسیار آمده و از آن جمله است:
ای حسام الدین ضیاء ذوالجلال
چون که می بینی چه میجوئی مقال ؟
ای حیات دل حسام الدین بسی
میل میجوشد به قسم سادسی.
شه حسام الدین که نور انجم است
طالب آغاز سفر پنجم است.
مولانا گاه او را ضیاء و گاه ضیاءالحق لقب میدهد:
ای ضیاءالحق حسام الدین توئی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
زان ضیا گفتم حسام الدین ترا
که تو خورشیدی و این دو وصفها.
ای ضیاءالحق تو دیدی حال او
حق نمودت پاسخ افعال او.
چون ضیاءالحق حسام الدین عنان
بازگردانید ز اوج آسمان.
ای ضیاءالحق حسام الدین بیار
این سیم دفتر که سنت شد سه بار.
ای ضیاءالحق به حذق رأی تو
حلق بخشد سنگ را حلوای تو.
ای ضیاءالدین حسام الدین راد
اوستادان صفا را اوستاد
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ حِ لْ لی)
محمود بن درویش علی حلی. وی در 1068 هجری قمری اجازه ای برای محمد بن دنانه بن حسین کعبی نجفی بر پشت ’من لایحضره الفقیه’ و نیز اجازه ای دیگر برای سید محمود نجفی نوشته است. (الذریعه ج 1 صص 167-168). وی شاگرد بهائی و استاد شیخ ابوالحسن شریف عاملی اصفهانی و بهأالدین مختاری بوده است. (ذریعه ج 1 ص 208 و ج 4 ص 230)
لغت نامه دهخدا